یکی از روزهایی که خیلی دلم برای داداش مجید تنـ❤️ـگ شده بود رفتم دیدنش. گفتم داداش: نمی شود نروی؟ آخر محمدحسن خیلی بی‌تابی می‌کند. مجید آقا جواب داد: آبجی! صدای «هل من ناصر ينصرني» امام حسین (ع) را دارم می‌شنوم، شاید دیگر آن صدا را نشنوم. برادرم سعید هم به او گفته بود به خاطر محمد‌حسن نرو. ایشان در پاسخ گفت: داداش جان من معلم هستم، باید به حرف های که سر کلاس به دانش آموزان زدم عمل کنم. و شما یقین داشته باشید بچه‌های من خدا دارند، میلیاردها سال است، ولی من و تو یک بار بندگی می‌کنیم. پس من باید به وظیفه‌ام عمل کنم و بچه‌هایم را به خداوند مهربان می‌سپارم. (خواهر شهید) ╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮ 🌕 @shahidasgariejamkarani ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯