ماجرای عروسی عروسی ما ۱۸ فروردین ۸۶ همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص) بود. جشن عروسی در یک سالن برپا شد. مراسم عروسی‌مان به لطف خدا ذره‌ای گناه نداشت. دلمان می خواست شب اول زندگی مان همراه با نور معنویت باشد و اهل بیت (ع) مهمان مجلس‌مان شوند. آن شب نمازمان را قبل از آمدن مهمان‌ها در اتاق عقد سالن، اول وقت خواندیم. آقا جواد جلو ایستادند و من به ایشان اقتدا کردم و بعد مراسم همراه با مولودی برگزار شد. آن شب آقا جواد برخلاف آنچه مرسوم است، به مجلس خانم‌ها نیامدند. از قبل قرارمان همین بود. گفته بودند: 🔸«من اصلا در مجلس خانم‌ها پا نمیگذارم. اصلا نمی‌پسندم. هم خانم‌ها به سختی می‌افتند و هم من معذبم». عکسی از ایشان را که همان روز در عکاسی گرفته بودیم، آماده کردند و در مجلس خانمها گرداندند.  تا مدت‌ها بعد میهمانان می‌‌گفتند مجلس عروسی‌تان خیلی خاطره انگیز بوده و خیلی به ما خوش گذشت دامادی آقا جواد هم متفاوت بود مبارزه بابدعت های غلط .................................................... «اَلَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَلا یخْشَوْنَ اَحَدا اِلاّ اللّهَ وَ كَفی بِاللّهِ حَسیبا»؛ (احزاب39) آن‌ها كه تبلیغ رسالت‌های الهی می‌كنند و از او می‌ترسند و از هیچ كس جز خدا واهمه ندارند و همین بس كه خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آن ها) است. تبدیل سنت‌ها و باورهای غلط به سنت‌های نیكو هم وظیفه است ونوعی تبلیغ دین و هم در صورت انجام این وظیفه موجب یاری خداوند است. ۱۲ @shahid_javad_allahkaram