روحیه طنزی داشت برای هرجا یک حرف و شوخی و شیطنت جدید داشت. متناسب با آن موقعیت، چیزی پیدا میکرد.
یک بار یکی از دوستانش را بعد از چند سال دوباره میبیند. حالا هر کسی بود از خوشحالی بال درمیآورد. اما جواد....
رفیقش میآید بغلش میکند و خوشحال که جواد کجا بودی؟ دلم برات تنگ شده و....
جواد همینطور خشک... بعد هم میگوید ببخشید من چند وقت پیش تصادف کردم و فراموشی گرفتهام. حالا شما را نمیشناسم...
رفیقش هم شروع میکند به گریه کردن که با خنده جواد متوجه میشود....
📚
#بی_برادر
تنها کانال رسمی
#شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥
@shahid_javad_mohammadii