💔 جواد، دنبال تمام‌شدن نبود. اینکه برود سر کار و برگردد خانه، راضی‌اش نمی‌کرد. من می‌گویم خدا به کارهای جواد نگاه کرد و شهادت، روزی‌اش شد... انگار خدا هم میخواست جواد تمام نشود... شاید آن شوخی‌ها و شیطنت‌هایش هم ردگم‌کنی بود! مثل ویترینی که گذاشته بود جلوی چشم همه تا باطنش معلوم نباشد... تا اخلاص و دویدن‌هایش فقط برای خدا باشد... همان ویترینی که پشتش، اردوهای جهادی خادمی‌ها نوکری‌های هیئت و دویدن‌هایش برای خدا پنهان بود... همان ویترینی که خیلی‌هایمان نداریم و همین، فاصله‌ی ما با جواد است... 📚 بی برادر (با تغییرات) به روایت دوستان ِ یاران آخرالزمانی تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii