✡ مولانا و داستان «وزیر یهودی» (٢)
1⃣ در این زمان مسیحیان به ١٢ گروه تقسیم میشدند که در رأس هر دسته امیری بود و جملگیِ ایشان و قومشان وزیر را رهبر معنوی خود میدانستند.
2⃣ وزیر بهدستور شاه ابتدا برای هر یک از سران ١٢گانهی فوق طوماری از احکام عیسی نوشت که با طومار دیگری متناقض بود و بدینسان در میان مسیحیان تفرقه انداخت و ایشان را به ١٢ جناح معارض و معاند بدل کرد:
🔸 ساخت طوماری بهنام هر یکی
🔸 نقش هر طومار دیگر مسلکی
🔹 حکمهای هر یکی نوعی دگر
🔹 این خلاف آن ز پایان تا به سر
🔸 در یکی راه ریاضت را و جوع
🔸 رکن توبه کرده و شرط رجوع
🔹 در یکی گفته ریاضت سود نیست
🔹 اندرین ره مَخلَصی جز جود نیست
🔸 در یکی گفته که جوع و جود تو
🔸 شرک باشد از تو با معبود تو
3⃣ چون وزیر از طریق این طومارهای متناقض اسباب تفرقه در مسیحیان و انشعاب ایشان به فرقهها و جناحهای متخاصم را فراهم ساخت، مکر نهایی را آغاز نمود:
4⃣ او بهناگاه دست از موعظه برداشت و در خلوت به ریاضت نشست. روزها گذشت، مریدان به تب و تاب افتادند و از فراق وی لابه و زاری سر دادند:
🔸 خلق دیوانه شدند از شوق او
🔸 از فراق حال و قال و ذوق او
🔹 لابه و زاری همی کردند و او
🔹 از ریاضت گشته در خلوت دو تو
5⃣ سرانجام، مریدان دست تضرع به سوی او برداشتند که ما را از فیض خود محروم نکن:
🔸 از سر اکرام و از بهر خدا
🔸 بیش از این ما را مدار از خود جدا
🔹 ما چو طفلانیم و ما را دایه، تو
🔹 بر سر ما گستران آن سایه، تو
🔸 ما به گفتار خوشت خو کردهایم
🔸 ما ز شیر حکمت تو خوردهایم
🔹 الله الله این جفا با ما مکن
🔹 خیر کن، امروز را فردا مکن
6⃣ وزیر پاسخ میدهد که جانم با شماست لیک این خلوت و ریاضت بهدستور عالم غیب است و چارهای ندارم:
🔸 من نخواهم شد از این خلوت برون
🔸 زآنک مشغولم به احوال درون
.