✍ دلنوشته ای درباره شهید گمنام بوستان بهاران، از جامانده قافله سرخ شهیدان، پیشکسوت بااخلاص دفاع مقدس،حاج نادر ملک کندی
(برداربزرگوار شهیدمنصورملک کندی وعضو ستاد کنگره):
🔹با پای دل و چشمی گریان در میان جمعیت بدنبالت روان بودم.
تویی که اینجا بی نام ونشانی اما در ملکوت اعلی خوشنام و آشنایی.
آخر ۳۷ سال پیش در آن بحبوحهٔ *بدر* آسمانی شدی وسالهاست که در مقام *عند* حی و حاضری
🔹امروز بعد از ۳۷ سال آن بخشِ خاکی تو بازگشته وچه بموقع آمدی در روزگار غفلت و تاریکی
آمدی تا نورافشانی کنی و پیر و مراد ما چه زیبا فرمود که شهدا هرجا که باشندآنجا نورافشانی میکنند
🔹با حیرت وحسرت، نظاره گر مزارت بودم که ناگهان قرعه بنامم افتاد و درچشم برهم زدنی خود را درون مزارت یافت.چه وصال شیرینی گویی آنروز که افلاکی شدی من در کنارت خاکی مانده بودم تاامروز جسم خاکی ات را دریابم و دوباره هم پیمان شویم
🔹عزیز دل برادر،دست من جامانده را هم بگیر.
*«یالیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما»*
ستاد کنگره سرداران
و ۴۰۰۰ شهیدمنطقه ۱۷
دارالشهدای تهران
📌
https://chat.whatsapp.com/CbulF93hdplHbGJusv6Qqy #واتساپ
📌
https://t.me/Kongereshohadaye17
#کانال_تلکرام