من و دوستم حسابی غرق تو داستانش شده بودیم
یه دفعه همونطوری که نگاش میکردم، انگار یه فکری تو ذهنم، مثل برق رد شد، بهش گفتم: امروزم یکشنبه س که!!
برای گرفتن کدوم حاجت اومدی؟!!!
نکنه ازش شهادت می خوای؟!!
با تعجب نگام کرد وگفت: « از کجا فهمیدی؟! راستش از موقعه ای که عظمت مقام این شهیدو فهمیدم، آرزوی شهادت تمام وجودمو گرفته!!»
گریه م گرفت بهش گفتم، ان شالله به این آرزوتم می رسی ولی نه الان، بمون و خدمت کن و رهبرمونو یاری کن, آخر آخر مرگت با شهادت باشه.
الان ما به جوونای مثل شما خیلی احتیاج داریم.