مصطفی جان دلم به خنده ها و شوخی هات تنگ شده دوست داشتنی ترین مهمون خونم کجایی؟؟؟ چقدر با خانواده شما راحت بودیم و از کنار هم بودن لذت می بردیم چقدر خاطره های به یاد ماندنی که با هم داریم مصطفی جان بعد از شهادت شما و از دنیا رفتن پدرو مادرمون انگار دیگه کسی رو توی این دنیا ندارم از دوره همی ها دوری می کنم، چون بیشتر جای خالیت معلوم میشه . یادش بخیر آخرین خدا حافظی مون . مصطفی جان آخرین دیدارمون شهریور سه سال پیش بود . توی اردوی فامیلی توی آلاچیق دور هم نشسته بودیم دلم خبر از جدایی میداد سعی می کردم ازتون جدا نشم بعد از پایان اردوی آماده شده بودید برید عروسی، وقتی دیدمت گفتم : به به شادوماد و خنده شیرین همیشگیت جوابم بود . خدا میدونه نمی تونستم ازتون جدا بشم شما سوار ماشین میشید و من سرمو از شیشه ماشین آورده بودم داخل ماشین به بهونه صحبت با زندایی نمی خواستم بشنوم جمله بسه، دیره، حرکت کنیم با لب خندون از هم جدا شدیم، ولی احساس می کردم دلمو توی ماشین شما جاگذاشتم... . تقریباً یک ماه و نیم بعد از اون دیدار خبر شهادت و بعد پیکر پاکت توی معراج شهدا.. . وقتی نگاه سر و صورتت کردم، راحت خوابیده بودی ولی مصطفی ایی که من آخرین بار دیدم ریش و موی سرش انقدر سفید نبود.. . عکس های سوریه رو می بینم دلم به درد میاد با خودم میگم این اون مصطفی ست!؟ که بهش گفتم به به شادوماد شدی! چقدر توی یک ماه و نیم تغییر کردی توی این مدت چه گذشت که انقدر ظاهرت تغییر کرده!؟ . دومین ساله، وقتی شب اول ماه صفر به مناسبت لحظه شهادت مسعود کنار مزارش می شینم، به اولین شب ماه صفر سال نودوشش فکر می کنم و ازت می پرسم: مصطفی جان سالگرد شهادت مسعود چه حالی داشتی!؟ چی به مسعود گفتی!؟ از خدای مسعود چی خواستی که چند ساعت بعدش، شهادتت اجابت دعای لحظه شهادت مسعود شد!؟ . برادر عزیزم شهادتت مبارک مصطفی جان برای ظهور امام زمان عج دعا کن. دعا کن برای رهبر عزیزمون دعا کن برای عاقبت بخیریمون دعا کن برای هدایت مسئولین... دعا کن تا بتونیم ما هم مثل شما مدافع حریم ولایت باشیم دعا کن... دعا کن... ای که دستت می رسد کاری بکن برادرم محتاج نگاه مهربونت هستم. . . به ماه قمری @shahid_masoud_asgari