همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس بر میخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟!
خدا او را به بزم عشق بازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزان تر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلهٔ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پای این کبوتر نامه ای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
خرابه، خیزران، خنیاگری ها، خارجی خواندن
نمک از زخم هایش، زخمهای تازه تر میخواست
امامت را زنی با خود به هر جان کندنی میبرد
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لب تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای گریهٔ باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
#سیدحمیدرضا_برقعی
🏴شهادت جان سوز سیدالساجدین، حضرت علی بن الحسین، امام سجاد علیهالسلام تسلیت باد.
@shahid_mohammadjavad_ghorbani