🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 🍃باز هم نگفت که قرار است به برود. اول گفت‌ می خواهم به مأموریت اصفهان بروم. مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول می‌کشد. بغض کردم. 😔گفتم : تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشته‌ای. خودت هم می‌دانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزه‌ات من چه حالی می‌‌کنم. شب‌ها خواب ندارم  و دائماً‌ با تو تماس می‌گیرم... ✨گفت: ببین بقیه خانم‌ها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر می‌کنند و می‌گویند به سلامت. گفتم: نمی‌دانم آنها چه می‌کنند، شاید همسرشان برای‌شان مهم نباشد... گفت: مگر می‌شود؟ گفتم: من نمی‌دانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان شود... 🤔سریع گفت: تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟‌ گفتم: در این سن و سال دلم نمی‌خواهد تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم، اما نه! 👌گفت: پس چطور است که در دعاهایت دائماً‌ تکرار می‌کنی یا امام حسین خودم و خانواده‌ام تو شویم؟ گفتم: قربان بشوم، خودم فدایش می‌شوم، اما فعلاً بمان. اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر. انگار داشتیم کَل کَل می‌‌کردیم! به روایت همسرمعزز 🍃🌸قسمت بیست و سوم rajanews @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂