حکایت
♻️[
موهبتی به ظاهر کوچک ولی بسیار گره گشا]🌱
شاگردی از شاگردان مرحوم قاضی میگفت: روزی من با آن بزرگمرد به مسجد سهله رفته بودیم؛ مرحوم قاضی در مقام حضرت ابراهیم علیه السّلام نماز میخواند، در حال قنوت که کف دستها را به سوی آسمان بلند کرده بود یکی از أعراب یک فِلس(مقداری پول) در کف دست ایشان نهاد؛ ایشان که نماز را تمام کردند آن فِلس را محترم شمرده و محفوظ داشتند و رو کردند به من و فرمودند:
«خداوند بعضی اوقات موهبتهای به ظاهر حقیر به انسان میرساند که بعداً به واسطۀ آن مشکلاتی را مرتفع میسازد. کارهای خداوند همه از روی مصلحت است، خواه فکر ما برسد، یا نرسد».
آن شاگرد میگفت: من در خدمت مرحوم قاضی از مسجد سهله به مسجد کوفه آمدیم، مرحوم قاضی خواست تجدید وضو نماید، (از داخل مسجد کوفه به طرف مشرق که خارج از مسجد است و در آنجا وسائل نظافت و شیرهای آب قرار دارد) همین که خواستیم عبور کنیم مرحوم قاضی چشمش افتاد به یکی از علمای معروف نجف که در خارج مسجد از آب لوله مشغول وضو گرفتن بود.
از همانجا برگشت و در خارج مسجد در قسمت شمالی (جنب درِ مسجد که آبها را داخل در ظرف مخصوصی نموده و برای تجدید وضو و تطهیر مردم آماده کرده و قیمت هر کدام یک فلس بود) مرحوم قاضی آن فلس را داد و یک ظرف از آب خرید و با آن وضو گرفت و داخل مسجد شد و به سوی حجرۀ خود رفت تا به نماز و اورادش مشغول شود.
مرحوم قاضی به من فرمود:
«آن شخص را که دیدی، میدانی که از علمای معروف نجف است و اگر من آنجا میرفتم طبعاً باید با او سخن بگویم و سلام و علیک ووو، این گفتارهای بیمورد و تعارفات رسمی غالباً در مواقع غیر لازم و ضروری صورت میگیرد و بالنّتیجه حال توجّه و حضور را در عبادت پائین میآورد؛
من با آن فِلس رفع محذور نمودم و از برخورد و ابتلای با سخنان بیهوده و بلافائدهای که وقت و حال و نشاط عبادت را میرباید، خود را خلاص نمودم.
حالا فهمیدی که آن فلس یک موهبت و إعطاء عظیم إلهی بود که در آنجا مِنْ حیثُ لا نَحتسِب داده شد تا در اینجا موفقیّت و حال و وقت و نشاط عبادی ما را تضمین نماید؟!»
🌾🌾
📚 مطلع انوار.
@shahid_seyed_mahdy