گلچینی از کتاب «برای زین أب»: سفر دوم سوریه ام همزمان شده بود با اولین سال تولد زینب؛ .... زینب را در حرم گذاشته بودم و او در عالم بچگی بازیگوشی میکرد تا توجه بقیه را به خودش جلب کند.انها که او را می شناختند انگار خوش مزگی هایش برایشان مرثیه ای بود که آنها را به فراخور حالشان به کربلا میبرد. اما حس خودم خیلی خوب بود؛ احساس میکردم آلان خانم حضرت رقیه می آیند و دستهای زینب را میگیرند و از او استقبال میکنند. حال من شرح « ما رأیت الا جمیلا» بود.به خودم می گفتم بهشت یعنی این.یعنی پیش آقا سرت را بالا بگیری و بگویی من همسر شهید ی هستم که برای دفاع از حرم خواهرت به شهادت رسیده و حالا زندگی من به زندگی خواهر فاطمه حسین (ع)گره خورده . و چه سعادتی بالاتر از این. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98