✍سردار شهیدی که در ۱۰ سالگی پیشنماز شد
سردار سرتیپی که رتبههای زمینی را نمیخواست
🔷شهیدی که در میلاد پیامبر (ص) متولد و در سالروز وفاتش شهید شد.
چه دور است دنیای آسمانی دلاوران خوف و خطر و حماسه از زندگی زمینی و نفسآلود ما بندگان گناهکاری که یا سالهای دفاع مقدس را درک نکردیم و خود را وحشتزده در اتاق نفس زندانی کردیم و تن به شکستن قفس ندادیم و یا در آن سالها آنقدر کوچک بودیم که توان یاری و همبالی با آن دلاوران تیزپرواز حریم عشق را نداشتیم.
🔶سردار شهید مصطفی مانیان که در ۱۰ سالگی پیشنماز مدرسه و مکبر و مؤذن مسجد محله بود، چند ماه قبل از شهادت زمانی که همسرش خبر قبولی در رشته الهیات دانشگاه را تلفنی به او داد، بیدرنگ پاسخ داد: دانشگاه الهیات من همین جبهههاست.
🔷سردار شهید مصطفی مانیانسودانی که در محله «سودان» از مناطق مستضعفنشین اصفهان متولد شد، با نبوغ و درایت و دینداری خاص خود، بعدها مسئولیت آموزش نظامی نیروهای بسیجی و سپاهی را در اصفهان و دیگر پادگانها بر عهده گرفت و در مسئولیتهایی همچون مسئول آموزش عقیدتی ـ سیاسی منطقه اصفهان و مسئولیت یگان حفاظت از شخصیتهای سپاه منطقه ۲ کشور خدمت کرد، همرزمانش از تهذیب و خداترسی این سردار آسمانی در همه صحنهها بسیار حکایت میکنند.
شهید مانیان بعد از مراسم ازدواجی ساده که باکارت دعوتی مزین بهعکس امام (ره) و آیات قرآن شکل گرفت، تنها ۱۵ روز در کنار همسر خود ماند و به او گفت: جبههها و وظیفه مرا صدا میزند باید بروم نمیتوانم همسنگرانم را تنها بگذارم، طول زندگی مشترک این زوج که عمری مثل گل داشت تنها ۲ سال و ۱۰ ماه بود که ثمره آنهم یک فرزند دختر است.
🔶دوستان شهید از با وضو بودن همیشگیش میگویند و انتقادپذیر بودنش و نماز شبهایی که بسیاری از ما از آن دور ماندیم، مصطفی در پرداخت خمس و زکات و ارسال به دفتر حضرت امام (ره) بسیار راسخ بود و حتی کمترین مقدار خواروبار را هم محاسبه میکرد، بینش عمیق و شگرف سیاسی و توان مدیریتی بالا با توکل به خدا و ائمه اطهار و شجاعت و یکرنگی و اخلاصش هنوز ورد زبان بچههای جنگ است.
وقتی قرآن را با صوت زیبایش تلاوت میکرد، انگشتبر آیات میگذاشت و این رفتار نشان از همیشه با وضو بودن او داشت، همیشه قرآن و مفاتیح یا رساله حضرت امام (ره) کنار دستش بود و به دوستان برای خواندن تفسیر کلامالله توصیه میکرد.
🔷وقتی چند صلوات ماشین دربست میآورد.
شهید مانیان اعتقاد عجیبی به صدقه داشت و به همرزمان در کلاس آموزش نظامی میگفت: ابزار درس ما فشنگ و مواد منفجره است و اینها دشمن پوست و گوشت است! اگر میخواهید آسیب نبینید و جان خود را برای دفاع از سنگرهای مهمتر نگاهدارید، باید صدقه بدهید، همکار شهید میگوید: برای یک مأموریت عازم بودیم در سال ۶۱ که شهید مانیان ما را سفارش به صدقه کرد و درراه ماشین ما واژگون شد و هیچکدام آسیب جدی ندیدیم، شهید خود را به ما رساند و مرا در آغوش کشید و آن لحظه دقیقاً تأثیر سفارش شهید در صدقه را عیناً درک کردم و دیدم.
🔶چند روز قبل شهادت در زمان مرخصی با دوستان به گلستان شهدای اصفهان رفته بود که همانطور که به تصاویر نگاه میکرد، در کنار مزار شهید بهشتینژاد و فرزند خردسالش که به دست منافقین به شهادت رسیدند، ایستاد و در حالتی بسیار عمیق و محزون فرورفت، بهطوریکه صحبتها را نمیشنید، ناگهان با آهی عمیق از ته دل گفت: آیا میشود ما هم شهید شویم؟
🔷سرانجام فقط چند روز بعد در ۱۵ آذر سال ۶۴ مصادف با ظهر ۲۸ صفر در سالروز وفات پیامبر (ص) به دیدارمولای همنامش رسول مکرم اسلام (ص) رسید و سبکبال به ستارههای ابدی معنویت و وارستگی پیوند خورد و در جوار رحمت بهشتی حقتعالی منزل گرفت، چه سعادتی از این بزرگتر که تولدت روز میلاد پیامبر و شهادتت هم روز وفات ختم رسل باشد، روحش شاد و راهش مستدام باد.
📚منابع: سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷
@majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊