💎 (۴۵) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۶۳ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 🖊وقتـی شـهید سـلیمانی نتوانسـت مانـع شـهادت فرمانـده گـردان شـود ص ۷۱ 🔹️فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشاالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود. 🔹️نشستیم با هم حرف می زدیم. او قصه ای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــی زاده که دو روز پیش شهید شده بود. 🔹️گفت: »من و زکی زاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی زاده را خواب دیدم، به من گفت: ’ماشاالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمی آیی؟‘« 🔹️وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می شود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم. بلافاصله شهید شد! 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛