✫⇠(۲۳۸) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و سی و هشتم:حماسه علی ناصح فر قزوینی(۳) 🍂احمد چلداوی که مترجم صحنه فجیع شکنجه علی قزوینی بود نقل می‌کنه: 📌"یکی از بعثیها اومد دنبالم و بردنم توی اتاقی که علی رو شکنجه می‌دادن که ترجمه کنم. دیدم علی رو به چوب فلک بستن و دو نفر از بعثیها دو طرف چوب فلک رو بالا نگه داشتن و علی کرده داره با کابل میزنه و خون از کف پاهاش جاری بود و پوستش کنده شده بود. علی حتی یه بار هم ناله نکرد و با همون آرامش همیشگی به بعثیها نگاه می کرد." احمد میگه "بعثیها از من خواستن به علی بگم به امام توهین کنه و جونش رو نجات بده، من که نگران بودم مبادا علی زیر شکنجه شهید بشه بهش گفتم علی کن و چیزی که ازت میخوان انجام بده. علی فقط بهم نگاه کرد و لبخند زد و سکوت کرد. " 💥علی با سکوتش بر عظمت امام خمینی(رحمه الله علیه) و حقانیت راه آن امام بزرگوار مهر تاییدی زد و حتی حاضر نشد تقیه کنه و به امامش کوچکترین اهانتی بکنه. احمد میگه "افسر بعثی به من گفت حالیش کن اگه توهین نکنه آنقدر شکنجه می‌شه تا زیر شکنجه کشته بشه"، اما علی هم‌چنان کرد. 📍چند روز متوالی علی رو می زدن و شکنجه می‌کردن تا آخرش بعثیها بستوه اومدن. بدن کوفته شده علی رو انداختن توی یکی از آسایشگاهها و اعلام کردن این فرد ممنوع الملاقاته و هر کس باهاش تماس بگیره و حرف بزنه کتک می‌خوره، ولی بچه ها توجهی نکردن و شروع کردن به مداوا و مراقبت از علی و مدتها طول کشید تا خوب شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌