✅ساده زیست
✍خودش که چیزی نمیگفت اما پلکهای خسته و چشمهای سرخش همه چیز را روایت میکرد فرقی نداشت کجا باشد حلب سامرا بغداد و... محل اسکانش را که میدیدی با خودت میگفتی اینطور که نمیشود حتما باید لوازم دیگری هم باشد. موکتی رنگ و رو رفته یک متکا و یکی دو تا پتو میشد تمام امکانات مردی که دشمن را به زانو درآورده بود
📚ص۱۳۹ کتاب سلیمانی عزیز
☀️
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯