⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل دهم : شهادت 🔸صفحه : ۱۸۸ 🔻ادامه قسمت دویست و چهاردهم: آخرین جلسه ✍تا ساعت سه عصر حدود هفت ساعت هر آنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.پایان جلسه مثل همه ی جلسات دورش را گرفتیم و صحبت کنان تا در خروجی همراهی اش کردیم.بیرون خودرویی منتظر او بود.حاج قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن نصرالله را ببیند.ساعت حدود نُه شب بود که از بیروت به دمشق برگشت،شخص همراهش می گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار و سپس خداحافظی کردند.اعلام کرد که امشب عازم عراقم،بگویید هماهنگی کنند.چندلحظه سکوت کردیم.یکی گفت:حاجی اوضاع عراق خوب نیست فعلاً نروید. ادامه دارد......... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯