📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت هفتاد و هفت 📝مسخــــره نکنیــــد♡ 🌷فصل تابستان از راه رسیده بود و عمو محمّد برای آمدن به روستا مرخّصی داشت. او به همۀ گروه های  سنّی توجّه میکرد. یک روز عمو از پدرم خواست ما را با خود به گردش ببرد تا خاطرۀ خوشی از  تعطیلات در ذهن مان بگذارد، 🌱بدین ترتیب ما را به سیاحت برد و جاهای مذهبی، دیدنی و بازار را نشان مان داد و در آخر با خوردن بستنی به گردشمان پایان داد در راه بازگشت چشممان به مردی کوتاه قامت افتاد و فقط از لحاظ ظاهری کمی با ما متفاوت به نظر می رسید. از روی جهالت بچگانه با خواهرم به او اشاره ای کردیم و سپس خندیدیم 🌷چون ما تا آن موقع مردی با این سنّ و سال و ظاهر را هیچگاه ندیده بودیم و جالب به نظر می آمد البتّه گمان نمی کردیم این کارمان توهین باشد، متأسّفانه از خندۀ ما مرد متوجّه رفتار تمسخرآمیزمان شد و با نگاه تند و معناداری از کنارمان عبور کرد، عمو مشغول بلیط خریدن بود ولی غافل از رفتارهایمان نبود  هنوز مرد فاصلۀ زیادی با ما نداشت، فوراً خودش را رساند و متواضعانه از ایشان عذر خواست، 🌱 مرد هم در کمال متانت و آقایی گفت: عیبی ندارد ما به این نگاه ها عادت کردایم، برخی از بزرگسالان تحقیرمان میکنند و از بچه ها که انتظاری نیست. عمو سرش را پایین انداخت و از مرد حلالیت گرفت و خود را به ما رساند و گفت: عمو جان!  این چه کار زشتی بود که شما مرتکب شدید، مسخره کردن یک انسان از شما بعید است 🌷 پرسیدم: عمو! چرا او قامتش با مردان دیگر فرق داشت؟ عمو پاسخ داد: او هم آفریدۀ خداست ولی از نظر علمی بعضی از اعضای بدن این انسان ها رشد کافی ندارد و این ناهماهنگی رشدی در آنها باعث تفاوت دید بقیّۀ افراد می شود ولی از نظر دینی هیچ تفاوتی با انسان های دیگر ندارند و همه با هم برابریم، این خوبی و بدی است که آدم را زیبا و زشت میکند. شاید همین انسان هنری دارد که ما نداریم پس دیگر نبینم چنین انسان هایی را مسخره کنید، 🌱حالا بیایید همه به خاطر این اشتباه غیرعمدی از خداوند معذرت بخواهیم چون که خدا توّابین را دوست دارد. پرسیدم: توّابین  یعنی چه؟ عمو نوازشم کرد و گفت: یعنی کسی که از رفتار زشت خود بسیار پشیمان باشد. با راهنمایی او همانجا از پروردگار طلب مغفرت کردیم و به خانه برگشتیم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯