🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 قسمت بیستم: چه کنیم که امام به ما جواب رد ندهد⁉️ وقتی امام با آن مهربانیش جَون را آزاد کرد، جَون احساس خطر کرد، خطر دوری از امام (کاش این نوع احساس ها در مواقع خطر های این چنینی به ما هم دست بدهد) اما دلی که بی غبار و زلال است این مواقع را هم خوب درک می‌کند هم خوب از پس آن برمی‌آید. ●○●〰●○●〰〰●○●〰●○● اگر امام تو را این قدر زیبا آزاد کرده است تو چه باید بکنی❓ راهی برای ماندن مانده است❓ رفتنی که توفیق اجباری شده❗️ امام از سر لطف و با نرمی تو را به رفتن میخواند... جَون هم با آن شیوه ی شیرین، خودش را نگه داشت: نکند با آمیخته شدن خون منِ سیاه، در این میانه کار خون های پاک شما خراب شود، نکند کار را خراب کنم... ○●○〰○●○〰〰○●○〰○●○ دیگر چه می توان گفت در جواب این استدلال⁉️ ازچه استفاده کرده است❓ چه روش زیبا و بدیعی را پایه‌گذاری کرد! خادمان امروز ارباب از این روش چه استفاده ای می توانند داشته باشند❓ ادامه دارد... 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 📚: خادم ارباب کیست؟ 📝: حجت الاسلام سید علی اصغر علوی @shahidalahasan19934