مرحله بعد ورود به دانشگاه است...با وجود امر غیرمنطقی «کنکور» و ساختار آموزشی که برشمردیم، صرفا و صرفا کسانی می‌توانند وارد رشته- شهرهای پرطرفدار و اصطلاحا «پولساز» شوند که، در طول تحصیل‌شان (از مهدکودک تا دبیرستان) پول بیشتری خرج کرده‌اند. این یعنی، «هُل» دادن والدین به سمت مدارس پولی چرا که والدین می‌بینند، اگر وارد چنین مدارسی نشوند و اگر در این حوزه، هزینه‌های سنگین نکنند، امکان قبول شدن فرزندان‌شان در دانشگاه‌ها و رشته‌های پرطرفدار تقریبا محال است. به عبارت دیگر با توجه به نحوه ورود به دانشگاه‌ها و رقابتی بودن این مسئله (کنکور) امروز بدون حضور در مدارس پولی و خاص و بدون صرف هزینه‌های سنگین کلاس‌های کنکور، امکان قبولی در رشته-شهرهای پرطرفدار تقریبا هیچ است. ۴- چند پاراگراف بالا را دوباره مروری کنید. نقش «پول» خیلی برجسته است، نیست!؟... وقتی آن کارشناس ما، استاد دانشگاه ما، مهندس ساختمان و پزشک ما، در دوران آموزش و از همان دوران مهدکودک تا ورود به دانشگاه، «هزینه» می‌کند به این امید که در رشته‌های پر طرفدار و پولساز قبول شود، به این هم فکر می‌کند که پس از فارغ‌التحصیلی، هزینه‌ها خود به خود جبران خواهند شد! این یعنی ما در کنار پرورش کارشناس و نخبه و استاد، آنها را «تاجر» هم بار می‌آوریم. این‌جاست که گاهی با مهندسان ساختمانی مواجه می‌شویم که به خاطر پول، به ساخت ساختمان غیراستاندارد، مهر تایید می‌زند. یا با پزشکی مواجه می‌شویم که جان بیمار برایش در اولویت نیست و تا هزینه درمان را ندهی، بیمارت را عمل نمی‌کند! این‌جاست که فاجعه‌هایی از جنس متروپل رخ می‌دهد و... ۵- یکی از ویژگی‌های مدارس دولتی دهه پنجاه و شصت این بود که، معلم‌های عالی، خوب و متوسط همین‌طور دانش‌آموزان قوی، متوسط و ضعیف و سایر امکانات آموزشی در کنار هم بودند و همین مسئله به کمک همه دانش‌آموزان می‌آمد. چون امکانات آموزشی برای متمولین و ثروتمندان مثل امروز «سَوا» نمی‌شد و ثروتمند و غیر ثروتمند از امکانات آموزشی برابر استفاده می‌کردند، امکان موفقیت و رسیدن به آینده بهتر، برای «همه دانش‌آموزان» به طور مساوی مهیا بود. از آن سو کارشناس و نخبه «تاجر مسلک» هم کمتر بود. کارشناس و نخبه‌ای که «پول» اولویت اول و آخرش باشد، کمک زیادی به توسعه کشور نخواهد کرد و به احتمال زیاد برای کسب پول بیشتر، مهاجرت خواهد نمود. خلاصه این که باید به کمک مدارس دولتی رفت ضعف‌ها را جبران و آن ذهنیتی که می‌گوید «مدارس دولتی ضعیف است» را اصلاح کرد. باید به قول رهبر انقلاب در دیدار معلمان «نباید جوری باشد در کشور که وقتی گفته می‌شود مدرسه دولتی اولین چیزی که مقابل انسان نقش می‌بندد، ضعف مدرسه است. وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالی‌اش آن‌قدر نبود که بتواند در مدرسه‌ای که شهریه می‌گیرد ثبت‌نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بی‌عدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.» (همان) ۶- بخش پایانی یادداشت پیش روی را به نقل حکایتی درس‌آموز از حضرت امیر علیه‌السلام زینت می‌دهیم. حکایتی که می‌تواند و باید الگوی عمل همگان و مخصوصاً‌ مسئولان و دست‌اندرکاران محترم امور کشورمان باشد. آورده‌اند، روزی حضرت امیر علیه‌السلام، میثم را دید که طبقی از خرما پیش روی نهاده و به فروش آن مشغول است. جناب میثم، خرماهای مرغوب را از خرمای نامرغوب جدا کرده بود! امیرالمومنین علیه‌السلام علت را پرسید و میثم گفت؛ مولای من بدیهی است که خرمای مرغوب از نامرغوب گرانبهاتر است، از این روی هرکدام را به تناسب میزان مرغوبیت آن می‌فروشم. حضرت، صدا به اعتراض بلند کرده و فرمود ای وای من! میثم که از یاران باوفای امیر مومنان و از دلدادگان جان برکف حضرتش بود، سراسیمه می‌شود و بر خود می‌لرزد که مگر چه خطایی از من سر زده است؟ و حضرت زبان به ملامت می‌گشایند که با این کار در جامعه مسلمین شکاف می‌اندازی و مردم را به فقیر و غنی تقسیم می‌کنی... و نقل کرده‌اند که با دست‌های مبارک خود، خرماها را درهم آمیخته و فرمودند؛ میثم! خرماها را درهم بفروش و میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن! پایان پیام🇮🇷