✍فرازهایی از وصیت شهید علی محمد تقی زاده...
🔹آرزو داشتم خلبان و پزشک شوم اما هنگامی که امام سنگر جبهه را از همه سنگرها مقدم تر دانستند تصمیم گرفتم سنگر مدرسه را رها کنم و به جبهه بیایم هم اکنون به جبهه آمدم و سلاح در دست مشغول خدمت هستم.
🔸ای کسانی که وصیتنامه مرا می خوانید اکنون من دیگر در بین شما نیستم اکنون که شما وصیت مرا قرائت می کنید فقط نامی از من باقی است و جسمی بی روح.
🔹آن زمان که آرزوی پرواز را داشتم هرگز فکر نمی کردم که روزی بتوانم پرواز کنم ولی اکنون خداوند پرواز را به من ارزانی داد.
🔸اگر خلبان می شدم می بایست سوار بر اسکلتی آهنین در آسمانها پرواز نمایم اما هم اکنون بدون آنکه بر جسمی آهنین تکیه داده باشم به دور از مادیات دنیایی می توانم پرواز کنم و این را مدیون الطاف بی کران خداوند هستم ولی همه آرزوهایم به خاطر رضایت خداوند و خدمت به هموطنان مسلمانم بود.
🔹ولی هم اکنون که به جبهه آمدم دینم را به مردمم و رهبرم و اسلام عزیز ادا نمودم و در خون خویش غلتیدم و این بار با لباس سرخ به هموطنان و رهبرم و اسلامم خدمت نمودم...
🔹و چه خوب است که اکنون این سه لباس رنگین که خداوند پوشش یکی از آنها را نصیبم کرد مکمل یکدیگر شده اند آیا منظورم چیست؟ آری منظورم این است که این لباس ها مکمل یکدیگرند و پرچمی پراهتزاز کشورمان را تشکیل دادند.
🔸چه زیباست تماشای این پرچم سبز سفید و سرخ و چه زیباست جان سپردن برای این پرچم و از همه مهمتر آرمان این پرچم که همان اسلام عزیز است.
@shahidan_kerman