15.53M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
✍فراق محمدحسین و داغی مادر تاب نیاورد... 🔹شهادت محمّد حسین حاج خانم را خیلی دگرگون کرد هرچند او سعی می کرد صبر کند اما دلتنگ او بود من مطمئن بودم این داغ او را از پای در می آورد. 🔸یک بار نیمه های شب از خواب بیدارم کرد گفت بلند شو بریم پیش محمدحسین گفتم الان که نصف شب است بگذار برای فردا گفت نه همین الان برویم من خوابش را دیدم دلم برایش تنگ شده... 🔹حدود ساعت دو و نیم شب بود که بلند شدم خودم را آماده کردم و با ایشان به گلزار شهدا رفتیم او سر مزار نشست و انگار که محمدحسین زنده باشد شروع کرد به درد دل کردن و حرف زدن با او... 🔸آن شب تا صبح سر مزار محمّدحسین نشستیم معلوم بود که این فراق برای مادر خیلی سنگین بود و می خواست هر چه زودتر به فرزندش ملحق شود و عاقبت چنین شد. 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحات ۲۵۴_۲۵۳ روای پدر شهید... @shahidan_kerman