6.53M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
می‌خواستن عقد کنن ولی به خاطر انفجار پیجرها، داماد، چشم و دست‌هاشو از دست می‌ده. زنگ می‌زنن به پدر عروس که قرار عقد رو لغو کنن، عروس پشت تلفن داد می‌زنه: تا قبل این، می‌خواستم زنش بشم، الان می‌خوام کنیزش بشم💔 ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh