🔺️روز آخر سفر اربعین سال ۱۳۹۴ بود و از کربلا خارج شده بودیم. آنها که سفر اربعین را تجربه کردهاند میدانند اکثر زائران، روز آخر در حال بازگشتاند و میدانند که خارج از کربلا یعنی چه؟
بعدازظهر بود که از کربلا به مقصد کاظمین حرکت کردیم. بچهها زودتر رفته بودند و فقط من و عباس مانده بودیم. ساعت ۲ بامداد بود که با خستگی زیاد به کاظمین رسیدیم. هردو واقعا خسته بودیم. باران هم تازه شروع به باریدن کرده بود.
به زحمت جایی را برای استراحت پیدا کردیم. من و عباس با چند متر فاصله در یک موکب خوابیدیم. هوا سرد بود و من در حالت خواب و بیداری بودم. هنوز زمانی از استراحتمان نگذشته بود که دیدم عباس از جایش بلند شد.
یکساعتی تا اذان صبح مانده بود. عباس آماده شد و به زیارت رفت اما من خسته بودم و تا موقع اذان استراحت کردم و بعد به حرم رفتم. آن شب احساس کردم که عباس جوان از من جلوتر است. این «معرفت» که او را از خواب شیرین بلند میکند و به سمت معشوق میکشد مرا متعجب کرد.
آنجا بود که به عباس غبطه خوردم.
👤سردار حمید اباذری ،
جانشین سابق فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(علیهالسلام)
(فرمانده شهید)
#خاطرات_اربعین_حسینی
#شهیدعباس_دانشگر
#یادشهداباصلوات
🏴
#موسسه_شهید_دانشگر
🌷🏴
💠
@shahiddaneshgar