📗 ادامه ی کتابِ آخرین نماز در حلب : ... دو سه ساعتی از اذان مغرب گذشته بود. عباس را ديدم كه از خوابگاه به سمت مقبره شهدا می‌رفت و یک کتاب قطور هم توی دستش بود. جلو رفتم و احوالپرسی کردم. کتابی که دستش بود یک کتاب تربیتی و اخلاقی بود. گفتم عباس به جای این کتاب نهج‌البلاغه بخوان. گفت نهج البلاغه که جای خود دارد، اما این کتاب هم لازم است. رفت به شهدا سلامي داد و برگشت. 🖊مجتبی کیانی- همکار شهید 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠@shahid_abas_daneshgar