🔸مادر شهیده راضیه کشاورز: راضیه همه چیش روی حساب و کتاب بود! این ۱۸ روزی هم که موند، برای این بود که ما رو آماده کنه، برای این بود که ما دعا و مفاتیح زیاد بخونیم و آماده بشیم برا رفتنش! و الّا اگه همون روز اول رفته بود کلی ناشکری می کردم! خیلی خیلی درس میخوند ، می گفت: می خواهم با درسم انقلاب کنم و با درس خوندن شکر گزار زحمات والدینم باشم. توی زندگی همیشه جهانی دعا می کرد، تنها دغدغه خودشو نداشت، دوست داشت همه موفق باشن و به اونا کمک می کرد. روز به روز همراه با قرآن بزرگ می شد، توی مجالس اهل بیت شرکت میکرد، سخنرانی ها رو خوب گوش میداد و به اونا عمل میکرد. مهربانی و سکوت همیشگی ، از بارزترین ویژگی های اخلاقیش بود. راضیه به مسائلی از جمله نماز اول وقت، رابطه عاطفی با خانواده و حجاب در زندگی اهمیت زیادی می داد. به شهید برونسی خیلی علاقه داشت، ایشون رو الگوی خودش تو زندگی قرار داده بود، اما حالا خودش شده یه الگو برای هم سن و سالاش، شهادت واقعا برازنده راضیه بود. راضیه با عملش کار فرهنگی می کرد. با عملش به همه درس می داد . سی دی های سخنرانی آقا سید (انجوی نژاد) رو از نوارخونه می گرفت و بین بچه های مدرسه پخش می کرد و براشون صحبت می کرد. سی دی ها رو به بچه هایی می داد که به هر دلیلی نمی تونن بیان کانون . پدرش از رزمنده های جبهه بود. همیشه از پدرش می پرسید: وقتی دوستات شهید می شدن چه حالی داشتن ؟ موقع شهادت چی می گفتن؟ خسته از مدرسه بر می گشت، وقتی می گفتم خسته نباشی، دستانم رو می بوسید و در آغوشم می گرفت، می گفت: مامان خیلی دوستت دارم، شما از صبح تا حالا زحمت کشیدید، من که کاری نکردم. از حالا به بعد نوبت منه، شما برید استراحت کنید . سال تحویل امسال (۱۳۸۷) با کانون مشهد بود. خیلی اصرار کردم که سوغاتی چیزی نخره. یه شیشه عطر یاس برای خودش خریده بود و از اینکه نتونسته بود کفن بخره غصه می خورد . اردیبهشت قصد زیارت کربلا داشت. بعد از انفجار، هیجده روز منتظر مهر قبولی خانم حضرت زهرا (س) موند. با کفن کربلایی که دوستش براش فرستاده بود و همون عطر یاس به دیدار ارباب فرستادیمش . چهارم ابتدایی که بود رفتیم مشهد، توی بازار چادر منو میکشید و میگفت: مامان، مامان، پس کی برام چادر میخری! کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz