مادر شهیده بهمنی گوشه چشم اش بارانی می شود🥺 و ادامه می دهد: مدینه به همسرش گفت اگر من را میخواهی با همین لباسی که از خانه پدری🏡 دارم من را به منزل خودت ببر💫 و نمی خواهم نامحرمان من را ببینند...🌿 مادر شهیده مدینه بهمنی🕊ادامه می دهد: هنگام ظهر بود☀کوچه خلوت بود و نامحرمی در کوچه نبود💯مدینه با همان سادگی سوار ماشین شد🦋 و چنان حجب و حیایی داشت که صندلی عقب نشست🚗و به خانه بخت رفت... ✨🌿 وقتی رفت من درب را بستم ، از صدای گریه😭من همسایه ها به منزلمان آمدند🍁. پرسیده اند چرا گریه میکنی؟💔 گفتم دخترم رفت،گفتند کجا رفت؟ گفتم خانه بخت🏠! تعجب کردند...❗ من همین یک دختر را داشتم🌱 چطور بدون سر و صدا به خانه بخت رفت⁉️ گفتم خودش خواست که این گونه باشد🦋 ,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷ @shahideraziehkeshavarz کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️