ماجرای خواندنی تولد شهيد
ابراهیم همت از زبان پدرش..
ميخواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلی پيش نمی آيد. هر جوری بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختی سفر به شدت مريضش كرد. وقتی رسيديم كربلا اول بردمش دكتردكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه اميدی نيست چون علايم حيات نداره وقتی برگشتيم مسافرخونه خانم گفت: من اين داروها رو نميخورم! بريم حرم. هرجوری كه ميتوانی منو برسون به ضريح آقازير بلغهاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشهاي واسه زيارت با حال عجيبی شروع كرد به زيارت بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه برای نماز بيدارش كردم. با خوشحالی بلند شد و گفت: چه خواب شيرينی بود.الان ديگه مريضی ندارم. بعد هم گفت: توی خواب خانمی رو ديدم كه نقاب به صورتش بود و فرمودند:کودک تو از دنیا رفت ولی اینکه دست خالی برنگردی یک کودک از خودمان به تو امانت میدهیم و باید اسمش را محمدابراهیم بگذاری😊
بردمش پيش همون پزشك. 20 دقيقهای معاينه كرد.آخرش هم با تعجب گفت:يعنی چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردنی نيست امكان نداره!؟خانم كه جريان رو براش تعريف كرد،ساكت شد و رفت توی فكروقتی بچه به دنيا اومد،اسمش رو گذاشتيم.محمد ابراهيم.☺️🌹
راوی:پدرشهید
شهیدمحمدابراهیمهمت فرزند علی اکبر متولد ۱۳ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضا است.
برادر آسمانی تولدت مبارک...♥️
✅
@shahidfaryadras