❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷 ✫⇠ قسمت: 2⃣1⃣ ✍احترام به امام 🌙آقای رضایی از مبارزان ورامینی، که در 15 خرداد ورامین نقش داشته و پس از واقعه دستگیر شده و مدتی در زندان قصر و شهربانی با طیب حاج رضایی هم‌بند بوده است، جریان شکنجه شدن طیب را چنین روایت می‌کند: «شروع به بازجویی میدانی‌ها کردند و از جمله آنان طیب نیز با ما در یک بند بود. همان شب که می‌خواستند او را بازجویی کنند، کیهان می‌خواندیم، در سر مقاله کیهان نوشته بود: «طیب، با گرفتن پول و دادن آن به مردم آنان را به راه انداخته است.» آن شب طیب را از میدانی‌ها جدا کرده و به بازجویی بردند. دوباره در کیهان نوشتند که طیب اقرار کرده است. 🌙از همین صحنه‌سازی‌ها معلوم بود که قصد نابودی او را دارند. حدود ساعت 12 شب بود و ما در حال خواب و بیداری، متوجه صدایی شدیم. یک تقی نامی بود در زندان که آدم مذهبی نبود. از او پرسیدیم چه خبر است؟ گفت برویم ببینیم چه خبر است، بیرون آمدیم اندکی گوش کردیم. دانستیم که این صدای طیب است. بعداً متوجه شدیم که او را به سنگ بسته‌اند تا از او اقرار بگیرند، صبح آن روز یکی پاسبان‌ها برایمان خبر آورد که دیشب طیب را شکنجه می‌کردند... خلاصه، دوباره طیب را به بازجویی و شکنجه بردند تا چیزی از او بدست آورند، او در آخرین دفاعش گفته بود: «ممکن است من در زندگیم، همه کارها را انجام داده باشم ولی به مرجع خودم چیزی نبسته‌ام و نمی‌توانم به فرزند پیغمبر چیزی ببندم...» 🌙 خمینی پسر پیغمبر(ص) بود و طیب هر گناهی هم انجام دهد خودش را شرمنده رسول‌الله(ص) نمی‌کرد. شکنجه‌هایش سنگین بود، اما طیب دروغگو نبود. ترسو هم نبود و در مقابل بازجوها ایستادگی می‌کرد. حتی می‌گفت که برای شاه دوستی‌اش مدرک هم دارد. اما بازجوها می‌دانستند که او می‌خواهد زیرکی به خرج دهد و تقیه کند. روزها و شب‌های زندان برای طیب پر از شکنجه و درد بود. حالا زندانیان بی‌صفت هم به تحریک ساواکی‌ها علیه او شعار می‌دادند که «مرگ بر طیب خون‌آشام» و مدام او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند. اما طیب یاد گرفته بود ترسو نباشد و مثل اربابش شجاعانه حرف حق بگوید. ادامه دارد منبع: http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=11012 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @shahidfaryadras