این عریضه را دیدم حیفم آمد که شما را از نثر فاخر آن بی نصیب و محروم گردانم، چون ممکنه بعض دوستان در خواندن دچار مشکل شوند بااجازه رونویسی میکنم،
البته کاتب آن مرحوم آقای خلیلی بوده است که
معمولا عین گفته شاکی را مینوشت، (رحمهالله)
دادستان محترم شهرستان نهاوند،
اینجانب صفر علی مومیوند که خود وچهار پسرم
از جان نثاران اعلیحضرت هستیم، دوسال پیش 3
جریب یونجه به بچههای علی کرم گل زردی فروختیم، خدا شاهداست ما کشاورزی دلِ درستی
نداریم و شب را سرِبی شام زمین می گذاریم، ترا
بخدا سزاوار است که خرج کوچ وکلفت مرا حوض علی کرم و دار و دسته اش که آبادی از
دست این نانجیب ها آسایش ندارند بخورد،، این
بی ناموس ها قرار شد که پول یونجه را اول قوس بدهند یا اگر به آنها فراهم نشد. دوعدد چَپُش بجایش بدهند،، بکی بکی قسم الان دو سال
است اگر شما رنگ پول یا چَپُش را دیده اید من هم دیده ام، دوسال آزگار است که ما با آنها مرافعه داریم، حتی چند تا ریش سفید هم پا در میانی کردند ولی چیزی عاید ما نشده، این خدا نشناس ها نه تنها خیال ندارند حق ما را بدهند،
بلکه بچه شیطان هایشان را وادار می کنند پشت
منزل ما کثافت کنند، زن و بچه من جرات ندارند
سر چشمه بروند،پریروز که عروسم جهت شستن ظرف به سرچشمه میرود پسر کوچکه علی کرم سه عددسراستکان ما را می شکند،، ترا بخدا
سِقِه سَر شاهنشاه نگذار ما بیشتر از این لطمه ببینیم، این ها آدمهای شرخری هستند و در آبادی ما دودستگی هست و اگر ما جلو آنها وایسیم،
گُرز و گُرز کشی میشود و مثل آنسال که پسر
مشهدی دوستمراد را دستی دستی سَر خرمنجا
کشتند و خونش پامال شد،، اگر میخواهید خونریزی و تقاس تقاسداری راه نیفتد، دوتا امنیه
بفرستید همه اهل آبادی شاهدی میدهند، این
نا نجیب ها اصلا اهل این آبادی نیستند و این زمین ها را به زور واگیر کردند، این ها را آنسال
کیخا روسم سَر گوسبن دزدی بیرونشان کرد، و
این ها را انداخت اَوار ما که خیر به خانه اش نیاید،. اثر انگشت صفر علی مومیوند
برای امانت فقط ویرگول گذاری کردم و دخل و تصرف ننموده ام