📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۱۵)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊آقاي محمدمهدی دانشگر ـ برادر شهید
دو ماهی از شهادت عباس میگذشت یک روز برای زیارت سر مزار برادرم رفتم دیدم جوانی سر مزار نشسته و با عباس صحبت میکند. صفحه گوشی خودش را با عکس عباس تزیین کرده بود. قدری کنجکاو شدم با خودم گفتم اگر اهل سمنان نباشد او را به خانه پدرم دعوت کنم. به او گفتم شما شهید را میشناسید؟
گفت من یک طلبه هماستانی شما هستم. سه تا حاجت داشتم که هر سه حاجت را سر مزار شهید دانشگر گرفتم. و بعد يكي از آن حاجتها را برايم تعريف كرد:
«چند سال بود که میخواستم ازدواج کنم اما خانواده متدین و انقلابی که مورد نظرم بود کم بودند و اگر هم بودند وقتی پا را جلو میگذاشتم جور نمیشد. یک روز صبح سر مزار شهید آمدم به شهید گفتم در این امر خیر کمکم کن همان شب یک نفر از دوستان خانوادهای را به من معرفی کرد كه خوشبختانه بعد از تحقیق متوجه شدم تمام معیارهایی که من برای ازدواج دارم این خانواده برخوردار است با آن دخترخانوم آن خانواده ازدواج کردم بعدها متوجه شدم همسرم در روز تدفین و مجالس شهید عباس دانشگر نيز حضور داشته است.»
ادامه دارد ...
🌷🇮🇷