یاد خاطرهای از روحالله افتادم، که همیشه وقتی میومد خونه دستش خالی نبود، یعنی این موضوع رو گل فروشی جلو بلوک، سوپرمارکت نزدیک خونه هم میدونستند.
من در جریان وضعیت مالیش بودم اینقدری حقوق نمیگرفت که بخواد اینجوری خرید بکنه، اما اینگار نمیتونست جلوی خودش و تو این موارد بگیره.
یادش بخیر.
باهم رفته بودیم گمرک خرید لوازم نظامی، بعد از کلی بالا پایین کردن تو بازار که کار همیشگی آقا روحالله بود، بالاخره خرید کردیم و آماده برگشتن شدیم.
رو موتور نشستیم، از این خوشحال بودیم که چقدر وسایل خوبی پیدا کردیم و خریدیم.
تو همین لحظه روحالله گفت: نگاه کن رفتیم کلی گشتیم و خرید کردیم
اما یه روزی همه این وسایل و میذاریم و میریم،
میخواستم اذیتش کنم،
گفتم : خوب پس اصلا چرا خریدی،
گفت : این لوازم ابزار و میخریم که بتونیم راحت جلو دشمن کارمون انجام بدیم و چیزی کم نداشته باشیم.
تو اکثر شرایط، با برنامه ریزی خاص حواسش به همه چی بود
هم خانواده ، هم کار ، هم دشمن اسلام....
.
خاطره: برادرخانم شهید
🌷 شهید مدافع حرم روح الله قربانی 🌷
#فلسطین #رمضان #قدس
@shahidgomnam
https://eitaa.com/Shahidgomnam