📖 #خاطرات_شهدا 🌺 #بیت_المال پسرم از روی پلہ افتاد ، دستش شڪست . بیشتر از من عبدالحسین هول ڪرد ، بچہ را ڪه داشت بہ شدت گریہ می ڪرد ، بغل گرفت دوید بیرون . چادر سرم ڪردم ، دنبالش رفتم . وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان ماتم برد . تا من رسیدم یڪ تاڪسی گرفت ... «در آن لحظہ ماشین سپاه جلوی خانہ پارڪ بود .» #شهید_عبدالحسین_برونسی @Shahidhojatrahimi