و اما صیاد شیرازی...خیلی مردِ صیاد...
خانمشون میگن خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش اومده و دستش و گرفته برده...یک ماهم بعد اون خواب نشد که به شهادت رسید..
میگفت یه ژیان داشت ، بهش میگفتم بابا این همه ماشین تو پارکینگه چرا یکیش و برنمیداری؟ عصبی میشد! میگفت همین ژیانم از سرم زیاده..
ازاستانداری برامون حواله پیکان فرستادن ! صداش و درنیاوردم ! وقتی فهمید تلخ شد
به زور یه وام جور کردم، ژیانشم فروختم پول پیکان وریختم که خیالش راحت بشه
چندسال بعد ستادکل بهش حج هدیه داد ! قبول نکرد با پول ستاد بره
پیکانش و فروخت با پول اون رفت !
جلو چشمم بچه ش بهش شلیک کردن و شهادت رسوندنش... ولی خداروشکر همسایه ها بودن... اومدن سریع زن و بچه ش و بردن داخل...نذاشتن ببین چی شده...ولی من یه آقایی و میشناسم جلو چشم خواهرش و دخترش...
ای کاش به جا دستای زینب یکی چشماش میبست...هرچی توان داشت جمع کرد گفت زینب برگرد خیمه...یوقت دیدن زینب از کنار بدن بلند شد ولی داره عقب عقب میره..به سرو صورت میزنه..اما فیکم مسلم..
@shahidjavadteymuri69