شهید حرمی که مثل مادرش زهرا س بین درو دیوار سوخت..💔
یڪی دو سال بود
#عباس خیلی اصرار می ڪرد واسه رفتن به
#سوریه.
من میگفتم: عباس نه، زمان رفتن تو رو من مشخص میڪنم، هنوز وقتش نرسیده .
توے این دو سال اڪثر دوره هاۍ
#نظامی از جمله جنگ افزار و تاڪتیڪ و... رو گذروند.✅
یه مدتی ڪه از
#نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهاے
#عاشقپیشه میشی، چون تا حالا به هیچ نامحرمی حتی
#نگاه نڪردی
بهم خندید .
چند روز گذشت؛ اومد پیشم، گفت: حاجی تو رو خدا بذار برم، اینبار اصرار ڪردنش متفاوت بود.😢
گفتم: چیزی شده؟
گفت: سردار دارم زمین گیر میشم .
آره؛ عباس داشت
#عاشق میشد، ولی از همه چیز براي "
#حرم" زد..........✅
🔶🔹
#عباس اولین نامحرمی ڪه دیده بود نامزدش بود.....❤️
#راوی_سردارحمیداباذرۍ
شهیدعباسدانشگر🌹
@sardaraneashgh