۳ خیلی دوست داشتم بدونم حالش خوبه یا نه ولی پیگیر نشدم ی مدتی گذشت و این خانواده از قبل هم بی سروصدا تر بودن ی بار خانم اشرفی رو تو کوچه دیدم و حال شوهرش رو پرسیدم بیچاره بغض کرده بود و نمیدونست چی بگه بهش گفتم‌ اگر‌ کاری از دستم برمیاد بهم بگید زن بیچاره بهم گفت ی روز میام خونتون همه‌ چیزو برات میگم الان اصلا حال روحی مناسبی ندارم و رفت همون شب شوهرم اومد و گفت بهرام خان حالش خوب نیست و خدا به زن و بچه ش کمک کنه گفتم چی شده؟ که گفت سر شب با چندنفر رفتیم عیادتش اصلا حال و روزگارش خوب نیست امیدوارم سر هیچ کس نیاد این اوضاع من خودم مرگو به این زندگی ترجیح میدم پرسیدم چی شده که گفت پسرش میگه افسردگی شدید هست ولی چیزی که من دیدم از افسردگی هم بدتره