#ازدواج_غلط ۳
چند هفته بعد سوسن و مصطفی با خوشحالی پای سفره ی عقد نشسته بودند ...
از همون روز که دیگه رسما باهم فامیل شدیم مادرشوهر سوسن که حسابی مهر خونواده ما به دلش نشسته بود هرروز برای من یه خاستگار جدید پیدا میکرد البته نه یه ادم حسابی...همگی از قماش خودشون...یا دزد وکلاهبردار بودند و یا لات محله ...
یه روز مامان با ناراحتی به سوسن گفت از وقتی تو عقد شدی مادرشوهرت هرروز دست یکی از زنهای محله رو میگیره میاره خونه...یروز زن ممد کفتر باز یه روز زن کریم رقاص یه روز خواهر سعید قمارباز...
بابات همون شب خاستکاری به نامزدت گفت اگه سوسن رو میخوای از اون جماعت خلافکار جدا میشی اونوقت مادرش میخواد سمانه رم بکشونه تو همون خاندان.
ادامه دارد...
کپی حرام