؟ ۳ اخه فاطمه و مهرداد زمین تا اسمون تفاوتشون بود.برادرم اهل سیگار و حتی مشروب البته بصورت تفننی بود اهل نماز و روزه هم اصلا نبود و حتی دوست دخترهای زیادی داشت. من که دلم میخواست مهرداد ادم بشه اما فاطمه و خونواده ش با اون میزان از سطح فرهنگی و شرافت لقمه ی خیلی بزرگی برای مهرداد بودند.بالاخره زیر بار حرف اونها روزی که به خاستگاری فاطمه رفتیم به دروغ هر خوبی که بود به داداشم نسبت دادم و گفتم مدتیه سربراه شده و دوست نداره به عالم قبلی برگرده. البته دروغ هم نمیگفتم چون مهرداد مدتی بود که با رفقای قبلیش قطع ارتباط کرده بود و کاملا فاز متدینین رو بخودش گرفته بود.نمیدونم بر چه اساسی به خونواده من اعتماد کردند و بدون تحقیقات محلی با اون ازدواج موافقت کردند اما بعد از عقد یکی یکی مشکلاتشون نمودار شد.چون مهرداد خیلی متعصبانه بدون درنظر گرفتن احکام برای رعایت خیلی مسایل رفتار میکرد. ادامه دارد... کپی حرام