۱ سلام من عروس بزرگ خانواده شوهرم هستم با دو تا جاری‌هام سر زندگیامونیم و ی جورایی داریم با شوهرامون میسازیم، تو خانواده شوهر من عروس یه آدم بی ارزشیِ انگار نه انگار عروساشونم دختر خانواده های دیگه هستن و آدم‌ن، غرور و شخصیت دارن متاسفانه شوهرم و برادر شوهر هام‌م شدید روی احترام به خانواده شون حساس بودن و میگفتن هر اتفاقی هم افتاد حق بی احترامی و اعتراض ندارید. باید تحمل کنید ماهم طبق حرف شوهرهامون پیش میرفتیم و جرات اینکه در برابر هر گونه عمل اونها یه عکس العمل انجام بدیم رو نداشتیم. پدر و مادر همسرمم از این موضوع خبر داشتن و تا میتونستن مارو اذیت میکردن خونه همه ما مرکز استان بود و اونا توی یکی از شهرستان ها زندگی‌ میکردن دست شوهرمم باز بود و از لحاظ رفاهی هیچ مشکلی نداشتم گاهی اوقات میگفت من برات کم نذاشتم و نمیذارم حالا دوتا حرفم پدر مادرم بهت بزنن نمیمیری که، انقدر که این حرف و رفتار شوهرم منو ناراحت میکرد رفتارهای خانواده ش نمیکرد عید امسال رفتیم خونه پدر شوهرم ماشالا از دار دنیا چیزی کم نداره که هیچ زیادم داره برای ۳ تا دخترش هر سال عیدی طلا میخره ما عروسا نوبتمون که میشه ۵۰ تومن میده دستمون میگه دشته من خیلی ناراحت میشدم ادامه دارد کپی‌حرام