۴ مادرشوهرم با بدجنسی گفت _حالا مگه چیشده؟ زنی که کتک نخوره زن نمیشه همون مهمونش پاسخ داد _خودتم هر شب کتک میخوری؟ یا این بدبخت و مظلوم‌گیر اوردی هر شب میدی شوهرش کتکش بزنه وقتی رفتن حس کردم چیزی تو چشمم هست شوهرم تمام مدت من رو زیر نظر داشت ی ابی از چشمم سرازیر شد که با خودم‌گفتم حتما اشک هست سردرد شدیدی داشتم و خوابیدم از اون روز به بعد شوهرم پشیمونی تو رفتارش مشخص بود و سعی میکرد به حرف مادرش عمل نکنه اما فایده نداشت چون به مرور چشم های من کم بینا تر میشدن و وقتی رفتیم دکتر گفت بخاطر ضربه ای که به سرم خورده هست تازه شوهرم به خودش اومد و خونه رو جدا کرد لحظه اخر وقتی مادرشوهرم نفرینم کرد گفت که چرا جداشون میکنم تو چشم هاش نگاه کردم و لب زدم خدا جوابت رو بده همسرم با کمک پدرش وقتی کاملا کور شدم برام چشم ی دختر هجده ساله که مرگ مغزی شده بود رو پیدا کردن و عمل پیوند انجام دادیم تمام تلاشش رو میکرد تا من اروم‌باشم... ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃