#عذاب_الهی
مادر شوهرم فقط با من بد بود بت بقیه مردم خوب بود دست به خیری داشت همه ازش راضی بودن جز من کنار تختش دوتا نگهبان بود رفتمسمتش
_شما اینجایی ؟
با ترسنگاهم گرد
_توروخدا حلالم کن منو بیچاره کردن
تازه نگاهم به نگهبان ها افتاد به قدری ترسناک بودن که منمترسیدم یهو دیدم مادرشوهرم اتیش گرفت و سوخت هر چی داد میزد انگار اتیشش بیشتر میشد انقدر این اتیش بزرگبود که منم گرماش رو روی پوستمحسمیکردم فریاد میزد و کمک میخواست که حلالش کنم وقتی بیدار شدم هنوز پوست صورتم داغ بود وضو گرفتم ک دو رکعت نماز خوندم خداروشکر کردم که حالمادرشوهرمو نشونم داد و حلالش نکردم تا روز قیامت جلوشو بگیرم و هرگز این خواب رو برای شوهرم تعریف نکردم
✍پایان
#
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃