_یعنی ماهان کتکی بهت بزنم که به عمرت نخورده باشی تا یاد بگیری اگه قراره حرفی رو نزنی، از اول نگی _مامان چرا اینجوری می‌کنی می‌زنم می‌زنم راه انداختی منو ضعیف پیدا کردی یا مظلوم _اگه ضعیف بودن و مظلوم بودن یعنی اینکه روی مغز و اعصاب من راه بری آره من توی ضعیف مظلوم رو می‌کُشم دلم برای مامانم که داره جز ولا میزنه سوخت _حالا تو نمی‌خواد انقدر حرص و جوش بخوری شاید ساسان خودش همه چی رو برات تعریف کنه با حرص جواب داد _اگه ساسان تعریف کنه که هیچی اگه ساسان نگه من اون زبونت رو از حلقومت می‌کشم بیرون صدای بابام بلند شد خانم چیکار داری می‌کنی بردار این سفره رو بیار دلم از گشنگی ضعف رفت مامانم رو کرد به بابا چشم الان میارم با غیض سفره رو زد تو سینه من _برو پهنش کن سفره رو آوردم توی حال پهن کردم مامانم وسایل رو چید روی اُپن منم دونه دونه آوردم گذاشتم توی سفره بابا رو کرد به ساسان _بیا جلو ساسان دلخور ابرو داد بالا _من میل ندارم بابا نفس عمیقه کشید _خوشت میاد جو خونه رو به هم بریزی ساسان نگاش رو داد به بابا _چه جوی، خب بابا میل ندارم بابا نفس عمیقی کشید _نیا جلو میل نداشته باش ولی بدون هر چقدرم ادا و اطفار در بیاری تا نری سر کار من زیر بار زن گرفتن تو نمیرم ساسان سری تکون داد و اومد نشست سر سفره مامانم کفگیرو برداشت و دو تا کفگیر استانبولی ریخت توی بشقاب با یه ظرف سالاد گذاشت جلوی ساسان و با لحن مهربونی بهش گفت _این غذای مورد علاقه تو و ماهانه من بعد از اینکه چند روز نبودید برات درست کردم بخور مادر نوش جونت زیر لب زمزمه کردم... ادامه درد... کپی حرام⛔️