من کربلا نرفته و محنت کشیده ام هر روز، آهی از سر حسرت کشیده ام من یک کبوترم که پرم را شکسته اند آزاد کـن مرا که اسارت کشیده ام من در جواب اینکه، چرا تو نرفته ای؟ تصویرِ یک نفر تَهِ نوبت کشیده ام در محفلی که خاطره گفتند، از حرم یک گوشه بغض کرده، خجالت کشیده ام آنقدر در فـراق ضریح تو سوختم فریادِ "سوختم" ز حرارت کشیده ام آقا نکن خراب، مرا پیش خلق خود رحمی بکن به جان مصیبت کشیده ام من را ببر حرم، به کسی بر نمی خورد اصلا ببین که این همه منت کشیده ام گر کربلا نمی بری ام، پس بکُش مرا راحت بکن مرا که ریاضت کشیده ام : آغاز می کنیم هفته ی خود را به این کلام ای کشته ی فتاده به هامون... السلام سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani