من چند خاطره از شهدا دارم یعنی عنایتشون چند سال پیش فکر کنم سال ۹۶ بود بعد از این که از راهیان نور برگشته بودیم چون با کتاب ابراهیم هادی اونجا آشنا شدم وخریدم دوست داشتم خدمتی به شهدا بکنم از شهدا هم خواستم کمکم کنند بافکر کردن نتیجه گرفتم باکمک خانم بسیج چند تا برگه آچهار و چندتا هم بزرگترش سفارش دادم مطلب خوب از کتاب نوشته بودم و باعکس ابراهیم هادی مطلبش را چاپ کردیم بردم بسیج خانم بسیجی تشکر کرد چندتا هم برای خودم برداشتم که چند جا نصبش کنم تا آخر کار دوتا از برگه هاش باقی ماند که هرروز فکرش میکردم ببرم مسجد یا جای دیگه ولی هیچ وقت جور نشد تا اینکه دخترم برای تمیز کردن خانه اومد خونمون وبنرها رو هم یک جایی گذاشت این رو هم بگم و بعد از اون تا ایام فاطمیه اصلا من نمدونستم دخترم بنرها روکجا گذاشته هردفعه که دخترم میومد خونمون یادم میرفت ازش بپرسم چون چون چند جا انتخاب کرده بودم ولی نمدونستم چرا جور نمیشد ازش بپرسم حتی تلفن هم جورنمیشد بزنم ازش بپرسم کجاگذاشتی تا اینکه ایام فاطمیه شروع شد یک شب در مراسم یه لحظه به فکرم افتاد که این جا جلوی در مسجد با عکس شهدا آذین بندی کردند من هم میپرسم که عکس ابراهیم هادی دارم بیارم ؟ از یکی خانم خادم پرسیدم اوهم گفت از مسئول مراسم بپرسم ؟ که گفته بود بیارم خیلی خوشحال شدم اون شب دیگه مثل زمانهای قبل یادم نرفت تا اومدم منزل گوشیم رو برداشتم زنگ دخترم زدم خیلی عجیب بود همان طور که داشتم ازش میپرسیدم که عکسهای شهید اونروز که اومدی خونه رو تمیز کنی کجا گذاشتی همین طور که داشتم راه میرفتم هنوز جواب از دخترم کامل نگرفته بودم که چشمم افتاد پیش کتابهای روی طاقچه دوتای بنرها لوله شده بغل کتابها بود ۱۰ الی ۱۵ روز که من رفت و آمدم توی همان اتاق بود روی همان طاقچه کتاب برمیداشتم برای خوندن اصلا ندیده بودم واقعا که شهدا خودشون انتخاب میکنند که کجا بروند ابراهیم جلوی چشم من پنهان شده بود او میخواست توی مراسم مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) برود اوخودش انتخاب کرده بود خدارو شکر یکی از عکسهاطرف آقایون و یکی هم طرف خانمها نصب کردند شهدا زنده اند و خودشون هم انتخاب میکنند خدایا کمکمون کن که روزی شرمنده شهدا وخانواه هاشون نباشیم آمین یا رب العالمین @shahidmostafamousavi