*📢 دلم نیامد روایت نکنم...* *✍️ریاحی پور فعال مجازی نوشت:* *💥📌دیشب طرفای ساعت۲۱، میدون انقلاب از تاکسی پیاده شدم، میخواستم یکی از دوستان را زیارت کنم، حرکت کردم به سمت کارگر شمالی. اول خیابون کارگر شمالی همین طور که داشتم تند تند راه می رفتم، یکدفعه چشمم افتاد به جناب مخبر. معاون اول رئیس جمهور. خودش بود و یک همراه.* *📌یکی دو دقیقه زیر نظر داشتمش ببینم چیکار میکنه و از طرفی‌ام دوست داشتم واکنش مردم را ببینم. دیدم تک تک میرود داخل مغازه ها و قیمت می گیرد.* *📌تو دلم گفتم دمش گرم اما فایده نداره باید یه عکس بگیرم و منتشر کنم. این شد که عکس اول را گرفتم، تا عکس را گرفتم یک بنده خدایی گفت چرا از دور می گیری برو جلو نترس: (از دوستان محافظ بود:).* *📌گفت برو پیش دکتر و من رفتم و خودش ماند همان عقب. رفتم نزدیک مغازه شدم، جناب مخبر اومد بیرون، شروع کردیم سلام علیک و احوال پرسی و خودم معرفی کردم و خداقوت گفتم و جناب مخبر کلی گرم گرفت با ما و بغلمان کرد و سریع هم فهمید بچه خوزستان هستم و از درس و کار و.. ما پرسید.* *📌بعد از احوال پرسی و خداقوت؛ بهشون گفتم حقیقتا از یک چیز خیلی ناراحت و از یه چیز خیلی خوشحال شدم.* *📌اولا از این خوشحالم که پیگیر میدانی مشکلات معیشتی مردم هستید و بعد از مدت ها حسرت دیدن مسئولان بین مردم، امشب شمارا بدون هیچ تکلفی در حال پرسه زدن در بازار می بینم.* *📌ثانیا از این ناراحتم که چرا مردم شمارو نمی شناسن. مردم امروز تقریبا اکثرا فکر میکنن مسئولان هیج اطلاعی از مشکلات و... ندارند و باورشون نمیشود معاون اول رئیس جمهور اینطور بین مردم باشد؛ ای کاش