*صبحانه ای با شهدا*
📌 *شهیدی را که وقتی زنده بود ، حاج همت سرباز اسلام معرفی کرد*
🔹️ یکی از هم رزم های نزدیک به *سردار شهید علی اکبر حاجی پور* روایت میکند:
◇ *حاجی پور* ، مسئول آموزش رزمندهها در لشکر۲۷ محمدرسولالله ﷺ بود.
◇ در اولين جلسه کلاس با خنده به بچهها گفت :« من يک مقني هستم »
◇ قبلا کارم کندن چاه و قنات بود ؛ تا اينکه انقلاب پيروز شد ، من چندسالی به کردستان رفتم ، در آنجا با اشرار و ضدانقلاب جنگيدم.
🔹️ مدتي بعد *حاج همت* از من خواست که به لشکر ۲۷ بروم به او گفتم: «حاجي، من جنگ کوهستاني کرده ام ، جنگ در دشت و بيابان را بلد نيستم »
◇ بالاخره با اصرار *حاج همت* وارد لشکر ۲۷ شدم و حالا در خدمت شما هستم...
◇ در لشکر با *علی اکبر* آشنا شدم ، لهجه زيبای آذری او و صداقت کلامش بچهها را شيفته او ڪرد.
🔹️ کلاسی برای فرماندهان برگزار شده بود که با اتمام کلاس *حاج همت به حاجی پور* گفت: « آنقدر نگو من مقنی هستم ، شما سرباز اسلام هستید ، همه سرباز اسلام هستيم و براي دفاع از انقلاب اسلامی ڪنار هم جمع شدهايم»
🔹️ در جلسه بعدی کلاس *علیاکبر* با شادی وارد اتاق شد نگاهی به رزمندهها انداخت و گفت:
« برادران ، *سرورم حاج همت* گفته است که من از اين به بعد نگويم که مقنی هستم و من بنا بر اطاعت از فرماندهی از اين پس ديگر نمیگويم، انشاءلله همه ما سربازان اسلام هستيم»
🔹️ با شروع عملیات والفجر4، *حاجی پور* همراه نیروهای خود، به جبهه غرب رفت و با سازماندهی نیروها به دشمن یورش برد و به کلیه اهداف از پیش تعیین شده رسید.
◇ از جمله ارتفاعات استراتژیک 1904 را که مشرف بر شهر پنجوین