حکیم است.»
اما چنین ترجمهای چند اشکال دارد. مهمترین اشکال در مرجع ضمیرهاست. در این تفسیر، ابتدا میگوید کتاب مبین، قرآنِ عربی قرار داده شده، بعد میگوید همان در لوح محفوظ، بلندمرتبه و حکیم است. اکنون آیا کتاب مبین همان ام الکتاب است یا نیست؟ در هر دو صورت مشکل پیش میآید. اگر کسی بگوید کتاب مبین همان ام الکتاب و مرتبه آسمانی قرآن است (که از تعبیر جعلناه قرآنا عربیا) چنین برداشت میشود، آنگاه لازم میآید طبق این تفسیر از آیه ۳، ام الکتاب درون ام الکتاب باشد (انه فی ام الکتاب …)! و اگر هم بگوییم کتاب مبین، همان مرتبه قرآن عربی و چیزی پایینتر از لوح محفوظ (ام الکتاب) است، آنگاه آیه ۲ (که کتاب مبین را به صورت قرآن عربی درآوردیم) بیمعنا میشود. (اگر کتاب مبین همان قرآن عربی باشد تبدیل آن به قرآن عربی، اصطلاحا تحصیل حاصل و لذا محال است) جالب است که عموم مفسرانی که «علیّ» در این آیه را به معنای «مرتفع و بلند مرتبه» گرفتهاند ناخواسته به یکی از دو حالت فوق لغزیده و متوجه این پارادوکس نشدهاند که باید بین معنای آیه ۳ و آیه ۲ با هم جمع کرد (حتی بزرگانی همچون علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۸۵-۸۳؛ ابتدا به گونهای بحث میکنند که گویی کتاب مبین همان قرآن عربی است سپس به گونه ای بحث میکنند که کتاب مبین همان مرتبه ام الکتاب و لوح محفوظ است)
اما اگر علیّ را همان اسم حضرت علی بدانیم، چه امالکتاب را نام سوره حمد بداینم و چه اشاره به لوح محفوظ، در هر دو حالت مشکلی پیش نمیآید. فقط قبل از فهم مطلب، باید توجه شود که طبق روایت متواتر حدیث ثقلین که شیعه و سنی آن را روایت کرده، حقیقت باطنی ثقلین، یعنی حقیقت ماواریی قرآن و اهل بیت یکی است و از هم جداییناپذیر است (انهما لن یفترقا)؛ و این آیات در مقام بیان همین حقیقت است:
ترجمه آیات بر اساس تفسیر امالکتاب به معنای سوره حمد: «حم، قسم به [حقیقت ماوراییِ] کتاب مبین، ما آن [حقیقت ماورایی] را به صورت قرآن عربی درآوردیم تا شاید بیندیشید؛ و همان [حقیقت ماورایی که] در سوره حمد [بدان اشاره شده] علیِ حکیم است.»
ترجمه آیات بر اساس تفسیر امالکتاب به معنای لوح محفوظ: «حم، قسم به [حقیقت ماوراییِ] کتاب مبین، ما آن [حقیقت ماورایی] را به صورت قرآن عربی درآوردیم تا شاید بیندیشید؛ و [جلوه دیگرِ] آن [حقیقت ماورایی] در لوح محفوظی که نزد ماست، همان علیِ حکیم است.»
چنانکه دیده میشود بر اساس اینکه کلمه «علی» همان اسم حضرت علی باشد، هم ارتباط آیه با آیات قبل درست میشود و هم ارتباط آیه با آیات بعد؛ اما اگر «علی» به معنای مرتفع و بلندمرتبه باشد، اولا ارتباطی بین آیه و آیه بعد نمیماند و ثانیا ارتباط آیه با آیات قبل، تکلفآمیز میشود.
مجددا برای اینکه متهم به تفسیر به رای نشوم در پایان اشاره میکنم که در روایات متعددی صریحا این آیه در توصیف و معرفی حضرت علی علیهالسلام به کار رفته است (مانند روایت حماد بن عیسی از امام صادق علیهالسلام که امام فرمود:صراط مستقیم در قرآن همان علی علیهالسلام است و دلیل بر این مطلب همین آیه است که فرمود او (صراط مستقیم) در ام الکتاب (سوره حمد) همان علی حکیم است) [۳] و نیز در بسیاری از زیاراتنامههای حضرت علی (ع) (مانند این زیارتنامه از امام صادق علیهالسلام که در روز غدیر خوانده میشود: … خدایا، شهادت میدهم که او امام هدایتگر ارشادکننده رشدیافته است یعنی علی امیرمومنان که در کتابت این گونه از او یاد کردی که او ر امالکتاب، علی حکیم است …) [۴].
***
با این اوصاف آیا نباید اذعان کرد که ما تحت فرهنگسازی بنیامیه قرار گرفتهایم که باورمان شده که اسم علی در قرآن نیامده است.(لازم به ذکر است که موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که اگر خداوند توفیق داد شاید در فرصتی دیگر بدانها بپردازم. فقط اشاره میکنم که دست بر قضا چندی قبل یکی از دوستان از کتابی عربی نام برد که ترجمه عنوانش چنین است: «چرا اسم علی (ع) این اندازه زیاد در قرآن آمده است؟» بنده هنوز فرصت مطالعه این کتاب و اینکه استدلالاتش چه اندازه محکم است پیدا نکردهام، و شاید اگر مطالعه کنم دیگر نیازی به ادامه این بحث نباشد)
والسلام علیکم و علی من اتبع الهدی
شب ۲۱ رمضان ۱۴۳۵
[۱] . عَن مُجاهد، فِی قوله: «وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ» قَالَ: ثناء حَسَنًا
[۲] . تفسیر مقاتل، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۳: ج۳، ص۱۸۵: «(وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ) یقول لأهل مکة: إن کذبتم بهذا القرآن، فإن نسخته فی أصل الکتاب، یعنی اللوح المحفوظ، (لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ) یقول: عندنا مرفوع، (حَکِیمٌ) یعنی محکم من الباطل.»
[۳] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ا