پس از یک سال، جناب «نصرالله» چقدر دلتنگ «حاج قاسم سلیمانی» میشوید؟
من بشدت دلتنگ او میشوم. من بشدت دلتنگ او میشوم. ما از سال ۱۹۸۸ به طور مشترک با یکدیگر کار کردیم. کجا؟ در محور مقاومت، در زمینه جهاد در راه خدا، در زمینه نبرد حق علیه باطل، در پروندههای منطقهای، در پروندههای حساس، در روزهای سخت که حزن و اندوه و اشک و خون و فداکاری در آنها وجود داشت. ما همواره در دوران سختی و مشقت و اوج چالشها در کنار یکدیگر بودیم. به عنوان نمونه، اینگونه نبود که ما برای درس خواندن در دانشگاه و برای فعالیت در کارهای تجاری در کنار هم بنشینیم، نه اصلاً اینطور نبود، بلکه ماهیت کاری که با یکدیگر انجام میدادیم، کاملاً نوعی روابط متفاوت را میان ما ایجاد کرده بود؛ روابطی از جنس عاطفی، انسانی، فکری و عملی. از همین روی، نوعی برادری میان ما شکل گرفته بود و گاهی احساس میکردم که من و حاج قاسم یک فرد واحد هستیم؛ بدین معنا که من جزئی از او و او جزئی از من است و دو نفر نیستیم. افراد کمی در زندگی من هستند که احساس میکنم اینگونهاند؛ «حاج قاسم» یکی از آنها بود... بله من بهشدت دلم برای او تنگ میشود.