خداوند به حضرت داوود (ع) وحی فرمود: ای داوود! آنچه را می گویم از من بشنو: هر کس به سوی من بیاید در حالیکه از گناهانش خجالت می کشد، او را می بخشم و از حافظه ی او هم بیرون می کنم (تا دیگر خجالت نکشد) ای داوود! هر کس یک عمل خیر به خاطر من انجام دهد، او را وارد بهشت می کنم. داوود عرض کرد: خداوندا! آن عمل خیر چیست؟ خداوند فرمود: بردن غم از دل بنده ی مسلمان. داوود عرض کرد: خداوندا! پس سزاوار است کسی که تو را شناخت امیدش را از تو قطع نکند. اگر آنانکه پشت به من نموده اند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم و به توبه و بازگشت آنها مشتاقم از شوق دیدار من قالب تهی میکردند و از شدّت محبت من بند بند وجود آنها از هم می گسست. از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود: خداوند متعال در ثلث آخر هر شب ملکی به آسمان دنیا می فرستد و به وی دستور می دهد که ندا کند: آیا سئوال کننده ای هست تا من «خداوند» به وی عطا کنم؟ آیا توبه کننده ای هست که توبه ی او را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده ای هست تا او را ببخشم؟ ای خواهان خیر و نیکی! بشتابید و ای خواهان شرّ! بمانید. آن ملک تا دم سحر این نداها را تکرار می کند. وقتی که صبح می شود. آن ملک به محل خود در ملکوت آسمان ها می رود. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود: خداوند به من وحی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، هیچ کدام از اعمال در نزد من ارزششان بیشتر از گریه کردن از خوف من نمی باشد و من برای چنین اشخاصی در رفیع اعلاء«بهشت» قصری بنا می کنم که هیچ کدام غیر از گریه کنندگان به آن قصر راه ندارند. خدا می فرماید: ای بنده ی من تو یک قدم برای من بردار من چندین قدم برای تو بر می دارم تو به سوی من بیا من هم با رحمتم تو را در آغوش می گیرم..... من از رگ گردن به تو نزدیکترم ای بنده ی من.