"شهیدگمنام" می‌خواستند سینه اش رو بشکافند برا بیرون آوردن ترکش هایی که کنار قلبش بود. وقتی بیمار بیهوش میشه، توی بیهوشی ناخواسته حرفهایِ درونی و ذهنی اش رو میگه. دکتر می‌خندید و با شوخی می‌گفت: آدم ها روح شون موقع بیهوشی خودش رو نشون میده. کار خلاف که نکردی؟ توی بیهوشی اعتراف میکنی ها... بالاخره بیهوش اش کردند، اما از وقتی بیهوش شد شروع کرد به ذکر گفتن: اللّٰه اکبر...سبحان اللّٰه... انگار روح قشنگ و ذات خیلی زیبا تری داشت... ...🌿